روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

نگاره روژان

شمال شهريور 95

واي كه چقدر دوستت دارم.اگه بدوني.گاهي واقعا ته دلم كنده ميشه ميخوام بدوم بيام بغلت كنم اينقدر بوووووووووووست و لهت كنم كه نگوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو. الهي قربونت برم من. پارسال خيلي شمال بهت خوش گذشت. گاهي هي ميگفتي مامان منو ببر دريا.ببر همونجا كه اجازه دادي كفشامو در بيارم.پيش شن ها ماهي ها خلاصه اين شد كه گذاشتم نزديك موقع مدرسه ها كه هم هوا شرجي نيست و هم خلوت تره بريم. اين دفعه از محل اداره شهر نوشهر گرفتم. هم بزرگ بود و هم نزديك.البته قرار بود با عمه مهران و عمو حسين و عمو حميد و اينا بريم كه عمو حسين به خاطر ثبت نام معين نتونستن بيان و عمو حميد هم به خاطر مدرسه بچه ها.واسه همين با عمه...
11 مهر 1395

روژان و گردشگري در تهران

ترجيح دادم پست مربوط به تهران رو در جداگانه بذارم. يه چند روزي هم اومدي تهران مهمون من شدي البته با عمو حسين اومدي و بعد پيش خودم.با دوستاي منم اشنا شدي كلي خوش گذروندي.برات تولدت هم گرفتيم.پارك اب و اتش رفتيم ،جشنواره موسيقي و شعر هم رفتيم.حالا عكساشو ميذارم به تعداد محدود گلم. اينجا ماه و مهتاب در مسير تهران با عمو حسين شب حدود ساعت 12:30 رسيدي عزيز دلم.خسته بودي.صبح خاله فهيمه اومد پيشت و من رفتم سر كار. عصر اون روز با خاله مونا رفتيم بيرون پارك اب و اتش.شب هم دوستاي مامان پريسا واست تولد گرفته بودن. چقدر ذوق كردي و خوشحال بودي و شاااااااااااااااااااااااااااااااااد. فردا ع...
6 مهر 1395

كلي مهموني و برنامه هاي خوب

عزيز دل من ماه تير و مرداد پر مشغله ايي بود از طرفي مهموني زايمان هانيه بود كه ني ني دار شده بود از طرفي درگير مراسم عروسي شيماجونم بوديم كه لباس و ارايشگاه و اتليه و ... البته ميخواستيم شيما و علي رو هم پاگشا كنيم. واسه همين سرمون خيلي خيلي شلوغ بود.از طرفي يه فوق برنامه براي ماه شهريور واست ريخته بودم كه بري. يه كارگاه خلاقيت كه شن بازي نجاري باغباني و كاراي ديگه داشت. راستي يادم رفت بگم كه چند روز هم اومدي تهران و مهمون مامان پريسا بودي و با دوستاي من كلي بازي كردي و خوش گذروندي و البته سركار هم بردمت و كلي خودي نشون دادي و طبق معمول دوست دار پيدا كردي. عاشقتم  خيلي خي...
5 مهر 1395
1